تو را میستایم
بسی بیشتر ز سراب شب
تو را ای گلدان دلتنگی!
ای خاموشترین خاموش!
و بس دوستترت میدارم
چرا که ز من گریزانی
و به ریشخند تکثیر میکنی ای زیور شبهای من!
آن درهها را
که دهان گشودهاند میان من و آبی اندوه ابدیت
تا تارانه در میتازم
هم از آن دست که سپاه کرمها بر جنازهای
و سخت عزیز میدارم این دیو دژخوی را
که همانا سردی نگاه توست
و تو چه زیباتری
در این خوی گرانسری!
برچسب : نویسنده : paeezan1988 بازدید : 83