به یادم آمد
روزهایی که با تو گذشت
مثل مسافری که از پنجرههای قطار
زیباییهای مسیر را میبیند
چه دشوار است
به آن لحظهها رسیدن و
در آغوش کشیدنشان
بیا جوانتر شویم
بازگردیم و
بیهوده غمگین باشیم
در لحظه های زودگذر
تا ابد بمانیم
« آن هنگام که در تاریکی ایستادم
دستهایت را بر لبهایم گذاشتی
با تمام کینههایت
گفتی دوستت دارم.»
حالا که مرگ سراغم را میگیرد
با تمام کینههایم
نالههایم سر میدهند:
چقدر دوستت دارم!
[ سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 9:8 ] [ وحـــــــــــید ] [ ]
وقت پایانم ......برچسب : نویسنده : paeezan1988 بازدید : 46