شاعر نخواهم شد...

ساخت وبلاگ

پس از یک شهرغربت ، دوستی آمد به بالینم 

به او گفتم:ببین این است دنیا گفت:می بینم 

زمین خوردی،قبول اما زمان، درمان هر دردی است

من از اینکه پس از تو عده ای شادند غمگینم

اگر پایت توانـت داد یا اشکت امـان ، برخیز

که پای بید مجنونی به خاک افتاده ننشینم

خدا"حافظ" که گفتم باز داغت تازه شد،دیدی

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم؟

چه شبهایی که دستت غصه هایم را ورق می زد

و جاری بود مویت در بلنـدای مضامینم

من آن قدری که تو معشوقه ای شاعر نخواهم شد

از این رو در غزل هایم چنین در بند تضمینم

خدا را شکر، ترس از رفتنت با گریه کورم کرد

و دیگر رفتنت در واقعیـت را نمی بیــنــم!

عقابی کوه را در خواب دید و در قفس دق کرد

به جای شانه هایت ، مرگ خواهد داد تسکینم

نتیجه تصویری برای تصاویر دلگیر

نوشته شده در شنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۷ساعت 15:42 توسط وحـــــــــــید |

وقت پایانم ......
ما را در سایت وقت پایانم ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paeezan1988 بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 10 تير 1397 ساعت: 14:17